مسئله «زنان علیه زنان»، هیچگاه از تجربهی زنبودن و زنشدن جدا نبوده است. بهواقع زنان بسیاری در طول تاریخ، بازوی قدرتمند جهان مردانه و ذهنیت مردسالارانه بودهاند. زنانی که با استفاده از اهرمهای فشار گونهگونشان در نقش مادر، مادربزرگ، عمه، خاله و خواهر، در جهت تثبیت و بیخدشه ماندن نظم بیرونی در درون خانههایشان، بیوقفه تلاش کردهاند و در بسیاری از مواقع بسیار بیشتر از مردان در آزار و شکنجهی زنان دیگر نقش داشتهاند. این زنان چنان در آزارگری قدرتمند عمل میکنند که با کوچکترین نشانهی حضورشان در محیط، زنان پیرامونشان در ترس، عصبیت و دستپاچگی غوطهور میشوند. کتاب کوچک «بیبی پیک» داستان مواجههی زنان یک خانواده در سنین مختلف از پیری تا جوانی است که در خانهای قدیمی زیر سیطرهی تمامنشدنی پیرزنی زندگی میکنند که لحظهلحظهی بودنش میتواند هر زنی را در بدترین عذابها غوطهور کند. مور، زنی مغرور که سالهای طولانی از زندگیاش را با میلورزی به مردان سپری کرده و تنها دخترش، آنا فیودورونا، ماحصل یکی از آن میلورزیهاست؛ دختری که بیش از همه از دست این زن که گویی نامیراست، در عذاب است! بیبی پیک، داستان «لودمیلا اولیتسکایا»ی روس است که خانوادهها و تاریخشان در بستر زندگی در روسیهی سدهی بیستم، همواره دغدغهاش بوده و اینبار نیز یکی از آن قصههای پر از جزئیات و شوخطبعیاش را نوشته که فرازوفرودهای دلانگیزش ما را به یکنفس خواندنش، سوق میدهد!