با آنکه زمان متداولترین واژه در هر زبان است، هنوز بشر دربارهی تعریف آن به نتیجهای و به توافقی نرسیده است. اولین تلاش برای تعریف زمان در 1600 سال قبل از طرف فیلسوف مسیحی، آگوستین مقدس، صورت گرفت. او میگفت:« آخر، زمان چیست؟ اگر کسی از من بپرسد زمان چیست میدانم چیست، اما اگر تعریفش را از من بخواهد نمیدانم چه بگویم.» فلاسفه نمیدانند زمان را یک لحظه ببینند یا یک بازه یا گسترهای با ابعاد. از طرفی برای فیزیکدانها این پرسش مطرح است که آیا زمان واقعا در گذر است و جریان دارد؟ و اگر چنین است چرا این جریان فقط یک سو دارد و آن هم همواره رو به جلو است. آیا سفر در زمان ممکن است؟ عصبشناسان و فیزیولوژیستها نیز به سهم خود در تلاش برای درک چنین مسائلیاند: مغز چطور زمان را میفهمد، چطور آن را اعلام میکند؟ چرا تنها نوع بشر میتواند خود را در آینده تجسم کند؟ مضاف بر همهی این پرسشها، «زمان در مرکز یکی از بزرگترین سوالات بشر یعنی موضوع جبر و اختیار قرار دارد»، آیا آینده یک راه باز و تعریف نشده است یا با گذشته از قبل شکل گرفته است؟ هدف این کتاب تلاشی در حد امکان برای یافتن پاسخ این پرسشهاست. گو آنکه قبل از هر چیز باید اعتراف کرد که جوابهای مربوط به زمان در نهایت به طبیعت مغز، یعنی عضو پاسخگو به این پرسشها بازمیگردد.