آب و آینه داستانی تخیلی، برگرفته از نمادهای ایرانی است. بدون هیچ محاوره ای و سراسر تصویر، به گونه ای که نقش و رنگ در ذهن خواننده جان می یابد. داستان زنی از جنس آب که از بستر رود برمی خیزد و به دنبال یافتن تکه آینه ای سفر ادیسه وار خویش را آغاز می کند. در این عزیمت با عشق آشنا می شود. به جستجوی آن برمی خیزد. نخست آن را در اطراف خویش می جوید. سپس تسلیم عشق صوری می شود. اما در نهایت آن را در هستی زلالش می یابد. و خویشتن را رها از هر آن چه در این سفر با آن رویارو شد، می کند.