در اواخر مرداد ماه حالت یمینی کم کم خوب میشد، با اشتهای کافی غذا میخورد و میتوانست از جا بلند شود و در اتاق راه برود. ظاهراً از غذاهای مقوی و لذیذی که خانم آنابل هر روز برای او تهیه میدید چندان تقویت نمیشد و اعصابش بههمان حال ضعف و سستی باقیمانده بود.
گاهی سر را بهجانب آسمان مینمود و خدا را شاهد درد و الم خود میگرفت و زمانی بهزمین نگاه میکرد و بهاین ترتیب قدردانی و سپاسگزاری خود را نسبت به آنابل اظهار میکرد.
آنابل در کمال لطف و مهربانی جوشانیده ها را باو میخوراند و تبسم های نمکین بیمار را برای پاداش نیکیهای خود کافی میدانست؛ اما فیلیپ از این پیش آمد ناگهانی سخت نگران بود و وقتی میدید که آنابل بر خلاف گفتههایش شهر دریاچه را ترک نگفته خیلی عصبانی میشد.
درست در یکی از روزهائیکه بهحال آنابل غبطه میخورد، نامهرسان پست نامهای برای او آورد : این نامه امضای « پرریو» رئیس هیئت مبلغین استانهای یوتاه، کالیفرنی و «اورگن» را داشت و از شهر «ماریس ویل» فرستاده شدهبود.
- از این کتاب تنها یک جلد موجود است.
از آنجایی که این کتاب قدیمی و از کتابخانههای شخصی درآمده ممکن است ورقخورده، کهنه یا گاهی با ظاهری مستعمل باشد که برای مخاطبین این دست از کتابها امری آشناست.