کتاب ناگفته هایم به مردی که رفت... نامه ای است بلند از سوی زنی خطاب به مردی که ناگهان رفته و دیگر نیست. این نامه صادقانه با خشم و حسرت از این فقدان آغاز می شود ، اما آهسته آهسته به آرامش و پذیرش زن دلشکسته ختم می شود. به عبارتی ناگفته هایم به مردی که رفت نوعی سیر و سلوک است برای پذیرفتن واقعیت فقدان و کنار آمدن با آن ، واقعیتی که بسیاری از زنان در زندگی خود با آن مواجه می شوند و باید بیاموزند تا از این آزمون و ایام دشوار ، به سلامت عبور کنند. عشق برای زن ،حکم فرزندش را دارد. تر و خشکش می کند ، آب و غذایش می دهد تا جوانه بزند و بزرگ شود. هر چه هست با بد و خوبش ، دوستش دارد . گاهی که حسابی دچار سرگیجه و حیرت می شوم . به خودم می گویم نکند من بیشتر از آنکه عاشق تو باشم ، عاشق احساسم به تو بودم. برای همین هم ، دل کندن برایم تا این اندازه سخت شد.