شخصیت اصلی این رمان خرگوشی به اسم ادوارد است. خرگوش داستان ما به مناسبت تولد هفت سالگی دخترکی به نام «ابلین» به او هدیه می شود. خرگوشی از جنس چینی که تقریبا قد و قواره خود ابلین را دارد و دختر کوچولوی این رمان اغلب اوقات خود را با او سپری می کند. روزی از روزها خرگوش از عرشه کشتی به دریا می افتد و گم می شود. از این جا به بعد او آدم های گوناگون و دنیاهای جدیدی را تجربه می کند. سفرهایی باورنکردنی که نویسنده کتاب آنها را به تصویر قلم کشیده است. نویسنده درباره شخصیت اصلی این رمان گفته: «یک بار در جشن سال نو، یک خرگوش اسباب بازی هدیه گرفتم که لباسی فاخر و برازنده به تن داشت. چند روز بعد خواب دیدم که خرگوشم با صورت در کف اقیانوس افتاد ه و گم شده است. او منتظر بود پیدایش کنم. برای گفتن این داستان، من هم برای مدتی طولانی گم شدم و سرانجام مثل خرگوش پیدا شدم.»