خوانندۀ عادی متن را می خواند که لذت ببرد. اگر از رویکردها چیزی نداند گناهی بر او نیست. اما منتقد از یک سو با متن دمخور است و از سوی دیگر نظریه ها را می شناسد. او نظریه پرداز نیست اما با نظریه ها آشناست. از گذشته، نقد حلقۀ ارتباط بین خواننده و متن بوده است. اما اکنون نقد، خود به گونه ای جدا تبدیل شده است. نقدهای جاافتاده همچون مرجان محک ماند، و نقدهای جدید اما همچون موج و ماسه، نامستقر. نقد جدید قضاوت نمی کند. رویکردهای جدیدی که در غرب شکل گرفته، نیازمند بومی سازی است که البته کاری مشکل و پرزحمت است. در بخش اول کتاب این رویکردهای جدید را می خوانیم و در بخش دوم نگاهی به گذشتۀ نقد در ایران می اندازیم.