این کتاب یکی از متفاوت ترین نوشته های ژید است. زیرا می کوشد خود را به نفع واقعیت حذف کند. او شاهدی توانمند است که می خواهد مجدانه به نفع حقیقت نهفته در واقعیت جاری در دو پروندهی قضایی دادگاه روآن خودش را کنار بکشد. مادری دختر بیست و پنج سالهی سالم و هوشیارش را در اتاقی تاریک و نمور حبس کرده و پسری معصوم و آرام ه از کودکی در مزارع کارگری می کرده، به ناگاه ارباب و همهی اعضای خانوادهاش را به قتل می رساند. به راستی چه کسی یا چه کسانی در این دو فاجعهی غریب مقصرند و چونه می توان بی هیچ قضاوتی صرفا مشاهده کرد.