گرفتار شدن، نتیجه مستقیم واگذاری قدرت به کسی یا چیزی به جز خودتان است. بسیاری از مردم به زندگی (یا شرایط خاصی در زندگی) اجازه می دهند تا نسبت به آن ها قدرت پیدا کند؛ قدرتی که خودشان باعث به وجود آمدنش می شوند. نادیده گرفتن هیجانات درونی، کار سالمی نیست. این می تواند منجر به بروز رفتارهای منفی در افراد شود که به ضرر خود و عزیزان شان است؛ رفتارهایی مثل مصرف الکل، پرخوری، کار کردن بیش از حد، قماربازی، یا دیگر عادت های بد. برعکس، تصدیق کردن و به رسمیت شناختن هیجانات منفی (برای مثال عصبانیت) مفید است که باید آن را پردازش کنیم، به این معنا که از خود بپرسیم چرا عصبانی هستیم و سپس قدم به قدم در جهت خنثی کردن آن حرکت کنیم. فقط در آن زمان است که دیگر از چیزهایی مثل پرخوری، الکل، پرکاری یا چیزهای دیگر برای از کار انداختن هیجانات خود استفاده نخواهیم کرد. این اولین قدم برای آزاد شدن است. وقتی آزاد شویم، درک خواهیم کرد که این، هیجانات نیستند که موجب آزارمان می شوند بلکه اعمال برگرفته از آن هیجانات هستند. جریان مداوم منفی گرایی، به مرور زمان تبدیل به خودانتقادی می شود و تمام عزت نفس و اعتماد به نفس شما را از بین می برد. این بدترین نوع خودتخریبی است و مانع رهایی شما از گرفتاری می شود.