این کتاب که به عقیدهی خیلیها مهمترین اثر اشمیت محسوب میشه، داستان پیرمرد خواروبار فروش خیابان بلو، یعنی موسیو ابراهیم و پسر یازدهسالهای به نام مومو که رفتهرفته باهم وارد یک داستان عمیق و ارتباطی خاص میشن. این داستان، یک پیام بسیار ارزشمند در خودش نهفته داره که هیچوقت بهطور مستقیم به اون اشاره نمیشه، بلکه بهصورت بسیار تردستانه، لابهلای سطور کتاب مخفی باقی میمونه. در بخشی از کتاب میخونیم: «اشکالی نداره. عشقت به اون تا ابد مال خودته، حتی اگه ردش کنه، نمیتونه ازت بگیردش! کسی که این وسط ضرر میکنه، خود میریامه، همین. چیزی رو که رها میکنی مومو، تا ابد مال خودته، اما چیزی که دودستی بهش بچسبی، برای همیشه از دست میدی.»