من به آموزش هایی علاقه مندم که انگیزه ی آنها احترام به زندگی و میل به یادگیری مهارت ها باشد، تا بر اساس این آموزش ها مطالب جدیدی بیاموزیم که ما را برای بیشتر سهیم شدن در سلامت زندگی خود و دیگران کمک کنند. با دیدن یادگیری هایی که از روی اجبار باشد، ناراحت می شوم. منظورم از یادگیری از روی اجبار آن است که دانش آموز مطالب را از ترس تنبیه، یا به خاطر میل به پاداش هایی در قالب نمره، یا برای فرار از احساس گناه یا شرم، و یا در نتیجه ی علت مبهم (باید)، (الزام) یا (ضرورت) یادگیرد، چرا که من اعتقاد دارم یادگیری بسیار ارزشمند تر از آن است که به وسیله ی یکی از روش های اجباری برانگیخته شود. مطالعه درباره ی مردمی که قادرند بر دیگران تاثیر بگذارند و آنها را تشویق به یادگیری کنند، مورد علاقه ی من بوده است، یادگیری چیزی است که نشات گرفته از احترام به زندگی است و نه روش های اجباری. یکی از یافته های من در نتیجه ی مطالعه درباره ی چنین افرادی، این بود که آنها با زبانی با مردم سخن می گویند که کمکشان می کند تا یادگیری شان نشات گرفته از احترام به زدگی باشد.