موضوع این مقاله بررسی سرشت و تبار قابل توجه ترین اسلوب فکری اروپای پسارنسانس است. عقل گرایی ای که به آن می پردازیم عقل گرایی مدرن است. بدون شک، ظاهر آن پرتو عقل گرایی گذشته ی دورتر را بازتاب می دهد، اما در عمق آن ویژگی ای هست که منحصر به خودش تعلق دارد، ویژگی ای که قصد بررسی اش را دارم و آن را عمدتا از طریق تأثیرش بر سیاست اروپایی بررسی میکنم. البته، آن چه که من عقل گرایی در سیاست مینامم تنها اسلوب در تفکر سیاسی اروپایی مدرن نیست (و قطعا ثمربخش ترین نیز نیست)، اما یک شیوه ی تفکر قوی و زنده است که، در حالی که در رابطه ی نسبی اش با بسیاری از شیوه های تفکر دیگری که در ساخت فکری اروپای مدرن نیرومندند تکیه گاهی می یابد، به آنجا رسیده است که همه ی مرام های سیاسی را تحت تأثیر قرار می دهد، و هر خط مشی حزبی را شامل می شود.