مارکوس تولیوس سیسرون در سال 106پم، یعنی چهارصد سال پس از اینکه روم آخرین امپراتور خود را تبعید کرد و جمهوری را بنیاد نهاد، به دنیا آمد. سیسرون از خانوادهای متوسط بود، اما پدرش مصمم بود برای مارکوس و برادر کوچکتر او، کوینتوس، بهترین شرایط تحصیل و آموزش را فراهم کند. پسران او نزد ورزیدهترین استادان آن زمان تاریخ، فلسفه و فنون بلاغت فرا گرفتند. وقتی سیسرون به بالاترین مدارج قدرت حاکمۀ روم رسید، شیرازۀ حکومت قانونی از هم گسیخته بود و احزاب و فرقههای سیاسی به عقاید و نظرات هم توجهی نمیکردند. اقتصاد گرفتار رکود بود و بیکاری فراگیر و پایدار جامعه را تهدید میکرد.در روزگاری که سزار گل را فتح کرد، از روبیکون گذشت و روم را به آستانۀ جنگ داخلی کشاند، سیسرون به نگارش برخی از مهمترین آثارش در قلمرو فلسفۀ سیاسی مشغول شد. پرسشهایی که او مطرح کرد امروزه نیز همچنان پابرجاست: بنیاد حکومت عادلانه چیست؟ چه نوع حکومتی از همه بهتر است؟ و رهبر حین فرمانروایی چگونه باید رفتار کند؟ سیسرون این سوالها و مانند آنها را فقط از دیدگاه متخصصی علاقهمند به مسائل نظری مطرح نکرد. او خود در ادارۀ کشور شرکت داشت و به چشم خود سقوط و فروپاشی جمهوری را دیده بود. آخرین کلماتی که سیسرون خطاب به کسانی گفت که برای کشتن او آمده بودند این بود: «حداقل سعی کنید سرم را درست ببرید!»