پنجشنبه هفته بعد است. الیزابت از همکار قدیمیاش نامهای دریافت کرده است، مردی که سابقهای طولانی با او دارد. او مرتکب اشتباهی بزرگ شده است و به کمک الیزابت نیاز دارد. او ماجرای الماسهای دزدیده شده و جنایتکاری خشن را روایت میکند که او را تهدید به مرگ کرده است. وقتی اجساد یکی پس از دیگری روی هم انباشته میشوند، الیزابت از جویس، ابراهیم و ران کمک میگیرد تا قاتل بیرحم را گیر بیندازد. و اگر آنها الماسها را نیز پیدا کنند، چه؟ خوب، آیا این امتیازی بزرگ محسوب نخواهد شد؟ اما این بار آنها در برابر دشمنی قرار میگیرند که از کشتن 4 بازنشسته 70 ساله خم به ابرو نمیآورد. آیا باشگاه قتل 5شنبه میتواند قاتل و الماسها را پیدا کند، پیش از آنکه قاتل آنها را بیابد.