ناطوردشت عنوان داستانی است که در آن سالینجر نویسنده موفق امریکایی با زیبایی و استادی، داستان جوانک تازهبالغی را بیان میکند که یک روز بهطور ناگهانی تصمیم میگیرد که مدرسهاش را ترک کند و به نیویورک برود تا چند روزی را مثل آدمهای بزرگ خوش بگذراند. تمامی ماجرا از قول هولدن کالفید جوان 16 سالهای است که سرشار از صداقت و رکگویی است که خوانندگان و از جمله پدرها و مادرها را سرگرم میکند و میخنداند و گاهی نیز ریشههای طغیان جوانی را برایشان روشن میکند.