واقعا می خواست این کار را بکند؟ جدی بود؟ بله، جدی بود. چطور می توانست جدی نباشد؟ اگر مجبور می شد به شیمی درمانی رو بیاورد، چه پیش می آمد؟ امیدی به درمان نبود، اگر مجبور می شد آهسته و ذلت بار به زندگی نباتی ادامه بدهد و باری بر دوش خانواده بشود، چه می شد؟ وقتی به این موارد فکر می کرد، تصمیم گرفتن سخت نمی شد و فقط شجاعت می خواست که باید آن را به دست می آورد. بخت با او یار نبود، اگر حافظه اش را از دست می داد، دیگر نمی توانست و برای مرگ خودخواسته به او صلاحیت نمی دادند. پس اگر می خواست همه چیز طبق زمان بندی او پیش برود، بهتر بود همین حالا اقدام کند.