«نوئمی»، دواندوان از مدرسه به خانه بازمیگردد، از راهپله بالا میدود تا زودتر به خانه مادربزرگش برسد که یکدفعه از زیر چند پله اول صدایی میشنود. چند بچهگربه تازه متولدشده به همراه مادرشان در زیرپله زندگی میکردند، همان لحظه نوئمی فکر میکند که میتواند بهجز بچهگربه، چند تا شیر، زرافه، فیل، طوطی، ماهی و خوکچه هندی نیز داشته باشد، برای همین تصمیم میگیرد که باغ وحش خودش را راهاندازی کند اما... .