کتاب دو حکایت ایرانی برآمده از فرهنگ عامه ایرانیان است. حکایات و داستانهای ایرانی در سدههای متأخر از جایگاه بالایی در ادبیات غرب برخوردار بوده است. چه بسیار آثاری که در دنیا دربارهٔ ایران و در این مورد خاص دربارهٔ ادبیات عامهٔ ایران کار شده که از وجود آنها اطلاعی نداریم. کتابی که در دست دارید یکی از آنهاست. اثری ناشناخته که نخستین بار در سال ۱۸۸۷م توسط فرانسیس جیمز چایلد نویسنده، شاعر و استاد بلامنازع بلاغت و سخنوری در دانشگاه هاروارد آمریکا منتشر شد. چایلد بر این باور بود که تصنیفهای فولکلور از دوران دموکراتیکتری از تاریخ زندگی بشر در گذشته سرچشمه میگیرد، زمانی که جامعه به طبقات اجتماعی نوین تفکیک نشده بود و درنتیجه صدای واقعی مردم شنیده میشد. او مردم را شامل تمام طبقات جامعه ازجمله ثروتمند، متوسط و فقیر میدانست. او به خوبی درک کرده بود که نوشتار و گفتار خوب برای هرتمدن یا جامعهای چقدر لازم و ضروری است. از نظر وی، نوشتن و گفتن نهتنها وسیلهٔ عملیای بود که مردم بتوانند از طریق آنها اطلاعات مفید، خواندنی و کارگشا را به اشتراک بگذارند بلکه ابزاری است که از طریق آنها قادر خواهند بود ارزشهای اجتماعی و فرهنگی را نیز تدوین و در اختیار یکدیگر قرار دهند. توجه چایلد به ادبیات عامه تا بدانحد بود که به سرزمینی بسیار دورتر از آمریکای قرن نوزدهم یعنی ایران نیز توجه داشت. «عبدالله خراسانی» و «احمد پینهدوز» حکایتهایی جذاب و خواندنی است که زندگی دو انسان شریف، ساده، مؤمن و اتفاقات عجیبی که بر سرشان میآید و همچنین عاقبت خوشی که نتیجهٔ توکل و صداقتشان بوده را روایت کرده است. نوع روایت در کتاب دو حکایت ایرانی بسیار مشابه بسیاری از حکایاتِ عامهپسندِ مکتوب و غیرمکتوب تاریخ ادبیات ایران است که نسلبهنسل در قرنهای مختلف منتقل شده که در اینجا خواندنِ ترجمهٔ آنها از کتابی که در سال ۱۸۸۷ در آمریکا منتشر شده، لذت مطالعه را دوچندان خواهد کرد.