تمام مدت سعی می کنم درد را توی قلبم و بغض را توی گلوم فتح کنم. می دانم دستها و پاهام مثل همیشه کار خودشان را کنند و مغزم هم برنامه ی خود را بچیند،باز این روحم در خود فرو می رود و جان می کند همه چیز را مو به مو بازسازی کند.