یک توپ، قطعه ای زمین مستطیل شکل یا بهتر است بگویم چند متری زمین مسطح، دو دروازه که حتی میتواند فاصلهی بین دو قلوه سنگ باشد و چند نفر آدم در دو گروه که توپ را به سمت دروازه حریف پیش میبرند. این چند قلم، تمام آن چیزهایی است که برای لذت بردن از محبوبترین ورزش و صد البته بازی دنیا به آنها نیاز دارید. بس نهایت ساده ولی عجیب این است که همین امکانات حداقلی پایه ورزشی است که بیش از هر ورزش دیگری (چه انفرادی و چه گروهی) با زندگی نسل ها، نسل هایی از هر قاره، از هر نژاد، از هر زبان و از هر مذهب و با پیچیده ترین خواست ها، آرزوها، عقاید و مبارزات آنان آمیخته است. البته چیزی که گفته شد به هیچ وجه نکته مبهم و رازآلودی نیست؛ در حقیقت، واقعیتی است که حتی اگر علاقه ای به فوتبال ندارید با بهره مندی از اندکی هوش، از آن مطلع اید. مسئله ای که در پس این بدیهی بودن پنهان مانده و آن چنان که باید به آن پرداخته نشده این پرسش است که چرا فوتبال؟ چرا فوتبال بود که این چنین با زندگی انسان ها، با همه جنبه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مذهبی این زندگی ارتباط پیدا کرد؟ فوتبال چه داشت و در واقع چه دارد که ورزش های گروهی دیگری چون والیبال و بسکتبال فاقد آن هستند؟ آیا صرفاً از سر شانس و تصادف بود که زندگی مردم بیشتر از هر ورزش دیگری، با فوتبال عجین شد؟ خیر، دامنه این در هم آمیختگی چنان وسیع است که توجیه آن با شانس تنها از سر خود باز کردن تفکر است. پس شاید فوتبال در شکل خاص خود دارای ویژگیهای سیاسی و اجتماعی خاصی است. هر چند که شاید بتوان این چنین ویژگی هایی در آن یافت. یکی از مسائل در هم تنیده با فوتبال مسائل اجتماعی و فرهنگ است. فرهنگ برای جامعه همچون حافظه برای انسان است. به عبارت دیگر فرهنگ شامل سنتهایی است که نشان میدهد پیش از این چگونه عمل شده است. فرهنگ همچنین شامل شیوه نگرش مردم به خود و محیط اطرافشان، پیش فرض های بیان نشده آنها درباره راه و رسم دنیا و همچنین روشی است که مردم باید عمل کنند. در این کتاب به تفضیل رابطه ورزش،فوتبال و فرهنگ مورد بررسی قرار گرفته و مثالهایی از این در هم تنیدگی فوتبال با فرهنگ مطرح شده است. ورزش و فوتبال در کشور ما علیرغم تلاشهای انجام شده آسیب پذیری زیادی دارد که در شرایط مساعدی خود را همانند دمل های چرکین که در مقاطعی سرباز میکنند نشان داده و یک وضعیت نامساعد و نامناسب را ایجاد می کنند. مشکل اول ورزش ما تک بعدی عمل کردن آن است و در ابعاد تربیتی، فرهنگی و اخلاقی ورزشکاران کوشش جدی صورت نگرفته است چرا که جایگاه والای اخلاق قهرمانی و پهلوانی و انگاره های زیست جوانمردانه امروز بیش از گذشته رنگ و بوی ابزاری گرفته و از معدود نشانه های آن میتوان به پارچه نوشته زرد رنگ «بازی جوانمردانه» در ابتدای هر مسابقه فوتبال اشاره کرد که اگر چنین نبود هرگز نمی بایست شاهد شکسته شدن حرمت ها می بودیم. سوال اساسی این است چرا در حالی که ورزش خصوصاً فوتبال به عنوان یک ظرفیت فرهنگی میتواند در خدمت رشد و توسعه کشور باشد، به دلیل مدیریت معیوب به تهدیدی برای جامعه تبدیل شده و حاشیهها جای متن را گرفته است. ما در این کتاب تلاش نموده ایم به ابعاد مختلف فوتبال با رویکرد فرهنگی بپردازیم تا ضمن توجه مدیران و برنامه ریزان به این مقوله مهم فرهنگی و اجتماعی، بستر مناسبی برای رشد و توسعه کشور از طریق فرصت طلائی فوتبال که اخیراً در صعود تیم ملی به جام جهانی برابر کشور عراق شاهد آن بودیم را فراهم نمائیم.