داستان حاضر، ماجرای زندگی دختری به نام «پروین» است. پروین کودکی خود را در کنار پدر و مادری که او را به نام «آنیش» میخواندن میگذراند. در طی سالها، او پدر و مادر خود را از دست داده و در تهران رادیولوژیست میشود. پروین روزهای یکنواخت و علاقهای بیسرانجام، به «دکتر راد» را تجربه میکند. اینک که پروین سی و پنج ساله است به زادگاه خود، شهری در تبریز بازمیگردد. در آنجا، علاقة بین او و پزشکی به نام «وحید» به وجود میآید. پروین در خیالات خود، ماندن در کنار وحید را خط پایانی به تمام تنهاییهایش میداند امّا وحید با درگیر شدن در مسایل سیاسی که تبحری در آن ندارد تنهاییهای پروین را چندین برابر میکند.