یکی از دغدغههای اساسی فیلسوفان تحلیلی در چند دهه اخیر ارائه نظریهای در خور و قابل دفاع از یک زندگی معنادار بوده است. اما به گمان آنان، نظریهپردازی در این حوزه با موانعی مانند ابهام مفاهیم، عدم تفکیک میان تقریرهای گوناکون از معنای زندگی و تقلیل آن به دیگر مقولههای هنجاری مانند اخلاق و خوشبختی مواجه بوده است. این اثر ضمن توضیح کوششهای فیلسوفان تحلیلی در رفع موانع فوق، به رویکردها و نظریههای معنای زندگی پرداخته است و در نقد و بررسی آنها نیز از دیدگاه فیلسوفان و متکلمان مسلمان بهره برده شده است.