کتاب حاضر، حاوی سه داستان فارسی با عنوانهای «بندهای خالی»، «فراریها» و «تا سه نشه ...» است. هرکدام از داستانها چند بخش دارد که به فراخور شرایط و اتفاقات آن، از هم جداشدهاند. در «بندهای خالی» میخوانیم: «چهارنفری با یک پراید هاچ بک، پشت چراغقرمز یک چهارراه منتظر بودند، منتظر اینکه چراغ سبز شود. کیوان جلو نشسته بود؛ گوشی موبایل را به دهانش چسبانده بود و آنقدر آرام حرف میزد که «وحید» متوجه نشده بود که دارد حرف میزند».