مباحثی مانند ادغام، تحلیل و کناره گیری در این فرض با هم مشترکند که شهروندی باید در بستر دولت-ملت ها درک شوند. دلیل خوبی در مورد این فرض وجود دارد که دولت-ملت ها در عصر مدرن انحصار تعیین پارامترهای رژیم های شهروندی و ایجاد زمینه قانونی طرد و ادغام را در دست داشته اند. بنابراین، شگفت آور نیست که بحث هایی در لیبرال دموکراسی های جهان، در مورد این اشکال سه گانه به وجود بیاید. با این حال، اخیرا گفتمان جدیدی ظهور کرده که ما آن را «گسترش» و توسعه می نامیم. آنچه که این تمایز را ایجاد می کند، چالش هایی است که برای مفهوم شهروندی به دنبال دارد، به نحوی که این چالش ها دولت-ملت به عنوان چارچوب اصلی مسائل مرتبط با عضویت، محتوای حقوق و وظایف را دربرمی گیرند. این گفتمان ها در بستر وابستگی متقابل دولت ها-بخصوص از نظر اقتصادی، سیاسی و فرهنگی- رشد کرده به وجود آمده اند. برحسب آنچه را که محققان مختلف، بین المللی شدن و جهانی شدن می نامند، شیوه های مختلفی از تعلق شکل گرفته که فراتر از مرزهای سیاسی موجود شروع به رشد کرده اند. لازم است اشاره شود که نوآوری و پذیرش این گفتمان این است که در علوم اجتماعی و سیاست گذاری عمومی بحث نسبتا جدیدی است. در کشورهایی که وارد مباحث پارلمانی در مورد قابلیت گسترش شده اند، این موضوع در گفتمان عمومی جای خود را پیدا کرده است، اما در جاهایی که چنین اقداماتی انجام نگرفته است، این موضوع به یک دغدغه عمومی تبدیل نشده است.