این تراژدی، داستان یک رابطۀ عاشقانه و محرمانه را در نامهای طولانی به نمایش میگذارد. نامه را زنی به نام فلوریا آمیلیا به مرد زندگیاش ایرلیوس آگوستین نوشته است. آگوستین، متفکر بزرگ و کشیش اعظم کلیساهای کاتولیک، دوازده سال با فلوریا زندگی کرد. حاصل زندگی مشترکشان یک فرزند بود. در نهایت مادر آگوستین باعث جدایی فلوریا از آگوستین شد تا او نتواند مانعی برای سعادت پیوند زناشویی مجدد تنها پسرش باشد. ظاهراً زخم و درد این جدایی تأثیر غیرقابل انکاری بر هردو داشته است، با وجود این نام فلوریا در هیچیک از آثار و اعترافات آگوستین نیامده است. این رمان ترجمۀ نامۀ فلوریا به آگوستین است. این نامه پس از اینکه فلوریا اعترافات آگوستین را مطالعه کرده و تلاش او را برای مردود شمردن عشق و پرهیز از دنیای شهوانی دریافته، به رشتۀ تحریر درآمده است.