سه خلافکار به نام های آتسویا، شوتا و کوهی که برای فرار از دست پلیس، درمغازه ی همه چیز فروشی نامیا که مشخص است برای مدتی طولانی خالی از سکنه بوده، پنهان شده اند پس از به گوش رسیدن صدای جلنگ چیزی با یک پاکت نامه که از داخل شیار صندوق پستی روی کرکره به داخل می افتد، روبه رو می شوند. امکان ندارد که برای این خانه ی متروکه و قدیمی، آن هم در آن ساعت از شب نامه ای فرستاده شود. آن سه نفر که حسابی ترسیده اند برای شناسایی فرستنده نامه تصمیم به خواندن آن می گیرند و در کمال تعجب با درخواست کمک از سوی یک زن ورزشکار مواجه می شوند.
شوتا و کوهی برخلاف آتسویا خودشان را درقبال نامه ای که بی اجازه باز کرده اند مسئول می دانند و تصمیم می گیرند که جواب نامه را بدهند. آن ها طبق اطلاعاتی که در یک مجله درباره همه چیز فروشی نامیا و ماجرای آن به دست آورده اند جواب نامه را در جعبه ی شیر جلوی خانه قرار می دهند و در کمتر از یک دقیقه جواب نامه شان را دریافت می کنند. اتفاقی خارق العاده که خبر از رازی قدیمی می دهد: اینجا یک مغازه ی معمولی نیست و صندوق پست و جعبه ی شیر آن به گذشته وصل اند. وقتی کسی در گذشته یک نامه داخل صندوق می اندازد، نامه در زمان حال به داخل مغازه می افتد. قضیه این است که افرادی از گذشته برای پیدا کردن راه حل مشکلاتشان به آقای نامیا نامه می نویسند.