هنگامیکه کلوپینۀ کوچک، شخصیت اصلی داستان، به دلیل ناتوانی خود، از دنیای انسانها دور میشود، در میان پرندگان، در “لانهای” روی صخرۀ بلند قرار میگیرد. او که سرشار از معصومیت و کنجکاوی است، غنای جهانی که احاطهاش کرده است را کشف میکند و به لطف “بالهای شجاعتِ” خود، نماد عروج و آزادی، یکی پس از دیگری از همۀ موانع عبور میکند. کلوپینه گویای توانایی انسان برای رشد و نمو، کشف و شهود و درنهایت خلق کردن است. او فرزند صخرههاست، جویندهای که هستی’ او را به آنچه میجوید هدایت میکند. شخصیت داستان، هرچند با رنج و مشقت، اما با اشتیاق تمام شجاعت خود را برای دستیابی به ثروتهای هستی به کار میگیرد. یک داستان فلسفی که در آن کودکی لَنگ و بهظاهر بیاستعداد به یک انسان آزاد و حکیم تبدیل میگردد. نویسنده در این داستان آزادی و زیستن را ورای چارچوبهای معمول اجتماع و آنچه مقدر کردهاند، به تصویر میکشد. در طول داستان کلوپینه خود را از قیدوبند گرایشهای پستِ انسانی چون حسادت، طمع، میل به ظاهرپرستی، شهرت و جاهطلبی که قلب انسانها را تیره میکند و بر آن مسلط میشود، آزاد میکند.