میان یک شهر شلوغ ایستادهام درست کنار آن دکهی روزنامهفروشی با روزنامههای قرمز و سیاه به آسمان نگاه میکنم و با یک پلک زدن تمام دنیا روی سرم خراب میشود کمی بعد ایستادهام روبهروی ماه با یک چکاوک سفید روی شانهام...