با همین جیب خالی و تمام ترک ها که برداشته این ستون فقرات اگر چه همیشه خانه به دوش بودم مثل حلزونی وسط سیلاب مرا همیشه با خودش می برد هر کجا که می خواستم این هلیکوپتر خیالی دانه ی افرا.