سلبریتی چیز جدیدی نیست که در قرن بیستم ظهور کرده باشد تا بر زوال فرهنگ و حوزۀ عمومی و یا حتّی بر نویدهای ازیادرفتۀ آزادی که مدرنیته پیش میکشد، گواهی دهد. سلبریتی مشخصۀ بارز جوامع مدرن است؛ شکلی از بزرگی که با آن جوامع سازگاری دارد. بزرگی کمابیش ناممکنی که همواره در خطر نامشروعبودن است. برای نشاندادن این موضوع، سعی خواهم کرد که اوّلین دورۀ سلبریتی را توصیف کنم که نشانههای اوّلیۀ آن از اواسط قرن هجدهم در پاریس و لندن ظاهر شد؛ در جریان قرن شکل یافت و در اروپای غربی و ایالات متحدۀ نیمۀ اوّل قرن نوزدهم به اوج خود رسید. این وقایعنگاری که روشنگری و رمانتیسیسم را به هم پیوند میدهد، نزد مورخان باب نیست؛ چراکه از مرز مقدّس انقلاب فرانسه بهطور اتّفاقی عبور میکند. بااینحال، با دگرگونی آهسته و منسجم در جوامع اروپای غربی مطابقت دارد. بحران در نظم اجتماعی، اوّلین تحوّلات اقتصاد بازاری و فرهنگی، دستِکم در تئوری و اصل حاکمیت مردمی، اینها خصیصههای اصلی و مستقر مدرنیته هستند. دو وجه تاریخیِ مهمِ سلبریتی، ظهور افکار عمومی در مقام یک اصل و نیز واقعیت و ایدئال جدید خویشتن بر پایۀ خواستۀ اصالت فردی را دربر دارد. بدیهی است که چنین تاریخی مناسب موعدگذاریهای سفتوسخت نیست.