بومر گربهای چاق و چله است که بیرون خانه در ایوان پیدا و بعد گربهی دخترک قصه شد.
بومر یک تنبل واقعی است یک بیکار بیحال بیعار! اما دخترک برعکس بومر مدام در حال تلاش است از این کلاس به آن کلاس از این تمرین به آن تکلیف. فرصت ندارد سرش را بخاراند. جودو، شنا، یوگا، نقاشی، سفالگری، بافندگی …
دخترک آنقدر در روز سرش شلوغ است که وقت ناز و نوازش بومر را ندارد. تا اینکه یک روز بومر ولو شده روی وسیلههای کلاس شنا و فوتبال دخترک و …