امروز در مواجهه با خشونت بیامانی که ما و زیستگاه مان را رو به نابودی می برد هنوز همان پرسشی را پیش رو داریم که در سراسر تاریخ گریبان گیر اندیشه ورزان بوده است؛ این خشونت را چه گونه باید ریشه کن یا دست کم مهار کرد؟
قرن بیستم با جنگ ها و انقلاب هایی رقم خورد که به شیوه های گوناگون تحقق صلح پایدار را نوید می دادند یعنی با شکل هایی از خشونت رقم خورد که ادعا می شد می خواهند بنیاد خشونت را براندازند نومیدی مردم از آن انقلاب ها یا جنگ ها که پس از پیروزی به وعده های خود درباره ی صلح پایدار و پایان یافتن تمام شکل های (خشونت وفا نکرده بودند زمینه را برای شکل گیری جنبش خشونت پرهیز فراهم کرد اما آیا جنبش خشونت پرهیز به عهدهای خود وفادار مانده است؟
همه می دانیم که جهانیان برای پروژه های تغییر جهان از راه جنگ یا انقلاب چه بهای سنگینی پرداخته اند و فلسفه سده بیستم پیوسته درگیر گونه یی «نقد خشونت» بوده است حتا زمانی که وسیله ی رسیدن به هدفی درست وانمود می شد اما در زمانه ی پُرتناقض ما که همه یک دیگر را به خشونت پرهیزی فرامی خوانند و گاندی محبوب دل ها ،است درباره ی دوراهه ها و خیانت ها و تراژدی های تمام عیاری که گریبانگیر جنبش برخاسته از آرمان خشونت پرهیزی شده اند چندان نمی دانیم .
دومنیکو لسرد و فیلسوف و تاریخ نگار مارکسیست ایتالیائی در این کتاب به فراز و نشیب های تاریخچه یی می پردازد که پشتوانه ی افسانه یی به نام «مبارزه ی خشونت پرهیز» است.