گولان تروایز نمایندهی سابق مجلس بنیاد اول، آیندهی بشر را انتخاب کرده است: گایا. ابرسازوارهای به اندازهی یک سیاره که خودآگاه واحدی دارد و چنان در هم تنیده که تک تک قطرات شبنم و تک تک قلوه سنگها و تک تک موجوداتش میتوانند از جانب همه حرف بزنند و از جانب همه احساس کنند. گایا سرزمینی است که خلوت و حریم شخصی نه فقط نامطلوب به حساب می آید، بلکه اصلا ادراکناپذیر است. اما آیا تروایز تصمیم درستی گرفته؟ احساس میکند که تصمیمش درست است اما این برایش کافی نیست. باید مطمئن شود. باید بداند که تصمیمش درست بوده. تروایز شک ندارد که جواب مشکلش در جایگاه ریشههای بشر است: زمین افسانهای... البته اگر هنوز وجود داشته باشد. زیرا هیچکس نمیداند که اولین مهاجران به گایا در کجای پهنهی ناپیدا کرانهی کهکشان هستند کسی هم نمیداند که چرا هیچ سندی که دربارهی زمین باشد حفظ نشده و چرا هیچ اشارهای به آن در هیچجایی از حافظهی جهانی و گستردهی گایا نیست. تروایز مصمم است که گره از این معما بگشاید. مصمم است که در طلب زمین به سفری دور و دراز دست بزند... به هر قیمتی.