شکوفا می شوم آخر در این دیوار سیمانی
نپرس اما چرا دیگر نمانده هیچ ایمانی
دو چشمت چون غزل زیبا، رخت همچون رباعی خوش
حبیب از پا به سر شعری، بتا انگار دیوانی
شکوفا شد دلم، آبی به پای غنچه ام دادی
گلی زیبا برایت می شوم، حقا که انسانی
تو ایمانی، تو دیوانی، تو انسانی، تو درمانی
فدایت می کنم جان را، برایم مثل ایرانی