خواستم هر وقت اندوهی بکاهم از دلش روی دوش او شدم هر بار باری بیشتر دارم از او انتظار اتفاق تازه را از خودم اما ندارم انتظاری بیشتر غیر از آن که با غمی دیگر دلم را پرکند برنیامد از غروب جمعه کاری بیشتر