تیمور میگفت که از خاندان چنگیز است و با دیداری که با عبدالرحمان بن خلدون، فیلسوف و تاریخنگار اسلامی داشت، گفته بود که از سوی مادر نژادش به چنگیز میرسد. وی بدین گونه با پشتوانه مغولی میخواست برای خود گونهای شایستگی به دست آورد. اگر بپنداریم که این پیوند درست نیست، خونریزیها، کشتار و بیدادگریهایش چیزی از چنگیز کم نداشت. او مسلمان بود و به مسلمانان می تاخت و شهرها را ویران میکرد. او مردم را میکشت و خانهها را غارت میکرد و پروایی نداشت. تیمور در جوانی راهزنی میکرد و همان هنگام در رویدادها پایش آسیب دید و لنگ شد. در بخش نخست کتاب، گفتار نگاران همراه و همزمان تیمور و چندتنی که به زمان تیمور نزدیک بودهاند، آورده شده است. بخش دوم، خلاصهای از کتاب «منم تیمور جهانگشاه» است. در بخش سوم، شور و غرور قیام کنندگان مردم اصفهان در هنگام حمله تیمور بررسی میشود. در بخش چهارم از خاطرات اسقف شهر سلطانیه، دیدار ابنخلدون فیلسوف و قاضی القضات مراکشی با تیمور، داستان دوکس که تیمور را فریب دادند و گریه تیمور گفتو گو شده است. بخش پنجم نیز شامل اطلاعاتی درباره پیشینه شهر اصفهان، دژ تبرک، شاه تهمورس و سپاهیان و چند نوشتار از دانشوران و استادان درباره «عیاران» است.