رمان چارگرد قلا گشتم، پر است از قصههای خوب، قصههای شیرین و قصههایی که گاهی با صمیمت تمام به زبان عامیانه بیان میشوند، نثر زریاب یک نثر ویژه است که روایتها و قصهها را بیش از اندازه برایت شیرین و خواندنی میسازد.
چارگرد قلا گشتم؛ ساختار متفاوتی دارد، این رمان تنها یک روایت خطی نیست.رمان از موضوعهای گوناگونی که در کنار هم قرار گرفته پیش میرود، قصههای بومی در داخل این رمان، این اثر را شبیه رمانی نوشتهشده به سبک رئالیسم جادویی میسازد.
رمان با نخستین جملهای که آغاز میشود از فلسفه میگوید، حتی فلسفهای که کودکان را نیز بیدار میکند. غروب زیبا، تنها تصویری است برای بیداری همه، برای فکر کردن، تنهایی، سکوت و وسیله است که انسان را مجبور میسازد تا فکر کند. به همه چی فکر کند، حتی به جبر و اختیاری که نخستین مساله بحث و گفتوگو در این کتاب است.