نویسنده در رُمان شورشی که آدمی .......، فشرده و عصاره آثار و تفکر نویسندگان و شاعران و اندیشمندان بزرگ کلاسیک و معاصر جهان را به طور جالبی چیده و پیوند زده و با دخل و تصرف و کاربرد موضوعات آنها در یک ساختار جدید، موفقیت زیادی به دست آورده است. ساختار رُمان تا حد زیادی جمع و جور است و نویسنده قادر شده که مطالب زیاد و متنوعی را با نظم درونی کنار هم چیده و با یکدیگر پیوند زند، به شکلی که ناجور و التقاطی به نظر نرسند و یکدیگر را تکمیل کنند و اوج داستان، مهمترین حادثه داستان و نتیجه منطقی حوادث جلوه کند.
در این اثر، جوانک خوش پوش و شخصیت اصلی و مرکزی داستان و همراهانش که از بینش های سیاسی و اجتماعی و فلسفی گوناگونی نمایندگی میکنند، همه و همه دست به پرخاشگری و شورش و قیام و حتا انقلاب میزنند و هنوز حرکت شان به جایی نرسیده که تفاوت ها و اختلافات درونی کارش را میکند و حرکت و جنبش از هم میپاشد. نویسنده به پیشرفت مقدماتی جوانک خوش پوش که میتواند، نماد مبارزه روشنفکران معاصر باشد، دلبستگی نشان میدهد. اما این دلبستگی دیری نمیباید و بی احتیاطی ها و توطئه های درونی و اختلافات کارش را میکند و نهضت و جنبش از درون میپاشد و تیت و پاشان میگردد.
نویسنده در نتیجه گیری کلی رُمان به فضای همیشگی آثارش وفادار است. یعنی فضای مملو از بدبینی، سردرگمی، سرخوردگی و حتا یاس فلسفی. جهانی که در آن راه نجاتی وجود ندارد. امیدی باقی نمیماند. از جانبی کاربرد حرکت به سوی شمال و پارهیی از نماد های دیگر در بخش اخیر، بینش و حرکت خاصی را تداعی میکند که در حال شکل گرفتن و بازگشت مجدد هستند؛ اما تشتت و پراکندگی و بی برنامه گی ها سبب میشوند که راه به جایی نبرند و یا به عاقبت کار شان پینبرند.