هرگاه پای فلسفه و مارکسیسم به میان آید، سخن گفتن از رابطه ی مارکسیسم و هگل و سنت سترگ ایدئالیستی آلمان ناگزیر است اما چه باید گفت درباره ی رابطه ی میان مارکسیسم و سنت فلسفی متفاوت و گاه متعارضی چون فلسفه ی تحلیلی فیلسوفان بریتانیایی؟ آیا می توان میان سنت گرم فلسفه ی قاره ای و سنت سرد فلسفه ی انگلیسی پلی برقرار ساخت؟ چرا تاکنون کمتر فلسفه پژوهی به این رابطه ی پرتنش و پیچیده پرداخته است؟ آیا مارکس را می توان با فلسفه ی تحلیلی آشتی داد یا در اصل کشمکشی میان مارکس و فیلسوفان تحلیلی در میان نیست؟
این ها و ده ها مسئله بنیادی دیگر پرسش هایی است که نویسنده می کوشد با زبانی روشن و صریح و با طرح درست ،آنها پاسخ هایی درخور برایشان بیابد و به خواننده ی عام عرضه کند.