ماجراهای این مجموعه، در استان خراسان رضوی رخ میدهد و به زندگی بچههای این دیار میپردازد. نخستین جلد از این مجموعه با زیارت امام رضا (ع) آغاز میشود. در داستانهای این مجموعه، بچهها در عین آرامش و بدون داشتن امکانات خود را سرگرم میکنند و با یکدیگر بسیار صمیمی هستند.
در این کتاب میخوانید: «یک هفته مونده بود تا امتحانات نهایی. حرفهای آقا مدیر هم که برای ما خیلی سنگین بود: شماها بی بتهترین دانشآموزای این مدرسهاید؛ اینقدر باید تو یک پایه بمونید تا از رو برید؛ من آینده شماهارو میدونم. رو پیشونی تکتک شماها نوشته؛ معتاد، ولگرد، بیکار، بیعار. هر چی بلد بود به ما متلک میگفت. ما شده بودیم حریف تمرینی آقای مدیر. بیهوا میاومد، یا با ترکه یا با حرفاش. اینها همه دست به دست هم دادند تا ما با تمام قدرت درس بخونیم تا این آقا بدونه، یک باغ محلهای وقتی چیزی میخواد میتونه بهش برسه.