موضوع در حقیقت این بود که من نمیتوانستم جلب نظر کنم. او این دنیا را خوب میشناخت و راه جلب نظر را خوب یاد گرفته بود. صدایش را بالا و پایین میکرد. دستهایش را تکان میداد و با حرکات دیوانهوار حضار را شیفتهی خودش میکرد. آیا میدانست داستانش آن چیزی نیست که او میپندارد. یعنی نمیداند در دنیای امروز خیلی چیزها تغییر کرده و او هم یکی از رجزدگان شده است.