من «پراگیا» هستم و این دفترچهی خاطرات را برای تو مینویسم. به عنوان یک زن، همواره به ما یاد دادهاند و روی این مسئله تاکید داشتهاند که خودمان را طوری معرفی کنیم که صرفا خوشایند دیگران باشد و اینگونه از اصالت حقیقت هستیمان فاصله بگیریم. این دفترچهی خاطرات به تو این اجازه را میدهد که سفرهی دلت را باز کنی، درونیترین افکار و رویاهایت را به نمایش بگذاری و یک گفتوشنود مهرآمیز را با خودت آغاز کنی. من امیدوارم همچنان که این کتاب را مطالعه میکنی و پیش میبری، ایدههای پیشنهادشده همراه با تحولی شگرف الهامبخشت باشد. گاهی اوقات ممکن است بعضی از فعالیتها و انگیزههای عمیق و پرمایه طاقتفرسا و کسلکننده باشند. آنها به تو اجازه میدهند که بیشتر روحت را کندوکاو کنی، به حل مشکللاتت بپردازی و فضایی رابرای شروع جدید ایجاد کنی. آنها برای تو حمایت و قوت قلبی که نیاز داری تا خوشحال، امیدوار، دلگرم و پرجرئت باشی را فراهم میکنند
هر از چندی، زمانی که میشنویم مردم دربارهی عشق صحبت میکنند، ما نیز راجع به رابطهی اولیهمان فکر میکنیم؛ همان رابطهی خودمان با خودمان، همان رابطهای که در قلب همهی چیزهای دیگر است. برای لحظهای صبر کن تا فکر کنی دقیقا چه حسی دربارهی خودت داری…
خود را دوست داری؟ اصلا این دوست داشتن یعنی چه؟
(گزیده ای از کتاب)