این نمایشنامه در سه پرده قابل اجراست و داستان فردی است که کار ویرایش یک نمایشنامه به نام «مسترموش» را در سفرخود به شمال برعهده گرفته است. «اکرم» و «بکتاش» مدت 20 سال است که از هم جدا شدهاند و حاصل زندگیشان دو فرزند به نام «بهزاد» و «الی» است. الی خارج از کشور زندگی میکند و صاحب یک فرزند است و بهزاد و همسرش «آتوسا» نیز در شمال زندگی میکنند. اکرم پس از متارکه با مردی در تبریز ازدواج کرده است و اکنون برای جلوگیری از تنها ماندن بکتاش دختری به نام «رویا» را برای ازدواج به او معرفی میکند و برای آشنایی بیشتر آنها به همراه خانوادة رویا به ویلای بکتاش در شمال آمده است. در این میان اتفاقاتی به وقوع میپیوندد که ادامة داستان را شکل میدهد.