مجموعۀ حاضر نگاهی موشکافانه و دقیق به فریبخوردگان سیاسی سازمان منافقین دارد که بهخوبی نشان میدهد چگونه و چرا میتوان به آن به چشم یک فرقۀ ضالّه نگاه کرد. فرقهای که ماهیت آن چیزی نیست جز قدرتطلبی فاسدانی که جوانان را به طرق مختلف به گمراهی کشانده است؛ جوانانی که درواقع فریبخوردگان بیبصیرتی هستند که در دام هولناک تفکّراتی که ذاتاً شیطانی هستند، قرار گرفتهاند. داستانهای مجموعه بهخصوص به فریبخوردن زنان جوان میپردازد و مصائبی را به نمایش میگذارد که از هواداری و جذبشدن و پیوستن به این گروه دامنگیر آنان شده است. مجموعه بهطور ضمنی واگویهکنندۀ مقطعی از تاریخ این کشور نیز هست. در داستان اوّل که بهترین داستان مجموعه نیز هست، زادن فرزندی مرده استعارهای از پایان شوم و انقراض فرقه است. شرایطی که اشخاص هر داستان تجربه میکنند، درنهایت چهرۀ منفور گروهک رجوی و واقعیت آن را پیش روی مخاطب میگذارد و موفقیت مجموعه در این است؛ دوری از شعار و کلیشه و مستقیمگویی و نشاندادن واقعیت هولناک فرقهای منفور و گمراه.