«هورزاد» قصه دختری دامپزشک است که پدر او برای امنیت دخترش و حفظ جان او در تلاش است تا هورزاد را مجاب کند به خارج از ایران مهاجرت کند که هورزاد برخلاف میل پدرش راضی به این کار نیست. هورزاد ترس از وابستگی دارد و به خاطر همین موضوع از عشق دوری میکند. در جشن تولد دوستش با شخصی آشنا میشود که احساساتش را قلقک میدهد. هورزاد در تلاش برای انکار حس درونی خود به او است که ترس از وابستگی در دور کردنش از عشق او را همراهی میکند. برادرانههای هامون برای خواهرش حس ناب حمایت را القا میکند.
اتفاقاتی که در زندگی هورزاد میافتد که زندگی او را دستخوش تغییراتی میکند، گاهی غم و گاهی لبخند را میهمان روزگارش میکند. هورزاد در زندگی با چالشهای زیادی روبهرو میشود. داستان هورزاد قصه این چالشهاست.