سونومورا، دوست راوی داستان که تاکاهاشی نام دارد و نویسندهای جوان است، با او تماس میگیرد و میگوید با کدگشایی داستانی از ادگار آلن پو به این نتیجه رسیده که قرار است امشب قتلی در حومۀ شهر رخ دهد. آن دو با حضور در محل مورد نظر، از سوراخ پنجره داخل خانه را نگاه میکنند و میبینند یک زن جلوی دوربین در حالی نشسته که سر مرد مردهای را در دست دارد و مردی هم آنطرفتر به دیوار تکیه داده. کنجکاوی و تجسس سونومورا در این پرونده تا جایی ادامه مییابد که با آن زن وارد رابطه میشود و تاکاهاشی پس از مدتی به این قضیه مشکوک میشود و نتیجه میگیرد که آن زن و مرد نقشۀ قتل سونومورا را هم در سر دارند. درست در اینجای داستان است که شواهدی مبنی بر صحنهسازی بودن تمام این ماجراها از دل داستان سربرمیآورند و دوراهی فریبکار و فریبخورده تبدیل به چالش بزرگ خواننده میشود. منتقد کِرکِس ریویوز درمورد رمان میگوید: «کتاب حالوهوای هولانگیز و هیچکاکیای دارد، هرچند پیش از ظهور هیچکاک نوشته شده است. تانیزاکی با خلق یک اثر معمایی و روانشناسانه، ماهیت خود داستان را به چالش میکشد.»