نیکزاد بودن یکی از دشوارترین کارهای روزگار است. در گسترهی وسیع هنر معاصر ایران و انبوه تلاشهای نقاشان معاصر، نظیری برای نیکزاد نجومی نمیتوان یافت. او در حفظ آرمانهای مبارزاتی، طی بیش از پنجاه سال نقاشی، هیچ گاه اغوا نشد؛ نه در مسیری که برای مفاهیم نقاشانهاش در نظر گرفته بود، و نه در ورود به بازیهای جذاب سرمایهداری متأخر.
نیکزاد نجومی با گونههای مختلف استبداد در سراسر عمر خود در مبارزهی مدام بود، چه با استبداد داخلی در دورهی پهلوی و چه با امپریالیسم و استعمار جهانی در ایام خارجنشینیِ طولانی مدتش. او با خلقِ تصاویرِ زیباشناسانه و مملو از نشانههای بصری، با دلالتهای ضمنی و گاه صریح، چهرههایی مملو از خشونتورزی، چپاولگری و جنگافروزی از رهبران جهانی ترسیم میکند؛ چهرههایی که در پسِ نقابهای ایدئولوژیک و به ظاهر مردمی پلشتیهای جهان معاصر را صدچندان کردهاند. او با درک سلسلهمراتب نظامهای تمامیتخواهِ غرب و شرقِ عالَم، میکوشد بازیها و بزکهای ظاهرسازانهی این نظم نوین را نقش بر آب کند. شمایلشناسی کارهای نیکزاد نجومی را در لایههای متکثری میتوان پی گرفت: او گاه به مدد عناصر سنتی و اسطورهای مانند بهرهگیری از طراحیهای چاپ سنگی و گاه از راه نمادها و نشانههای عمومیتر مانند حیوانات و اشیا به تصویرگریِ بازیِ قدرتها میپردازد. نیکزاد را باید یکی از خالقان مهم نشانههای بصری در نقاشی معاصر دانست. هرچند رگههایی از عناصر کهن مانند قرارگیری حیوانات بر روی هم در کار او آشکار است، رفتار تازهی او با این عناصر همواره نشانههایی نو به جهانِ تصویر افزوده است. دغدغههای نیکزاد در سراسر عمر فعالیت هنریاش دغدغههای اجتماعی بوده است. امر شخصی و روایت فردی در نقاشیهای او حضور ندارد. حتی خودنگارههای او، با آن نظام آشفته و درهم، آیینهی اندوههای حاصل از زیستن در جهانی مملو از مشقتهای عیان و نهان است.