سرهنگ عجیبترین آدم تمام روستا بود. او، که سابقۀ خدمت در ارتش ملیگرایان آن هم با درجۀ سرهنگی را داشت، شده بود سوژۀ گروههای انقلابی برای تصفیهحساب. اما ماجرای او به همین جا ختم نمیشد، از طرفی شاهکلید حل مشکلات روستائیان بود و از طرف دیگر در روستا «خواجه» صدایش میزدند. کشف خواجگی او شده بود راز بزرگ بچههای روستا. او اغلب بیکار بود، در خانه مینشست و روزنامه میخواند. گاهی هم تخمه میشکست، اما اوضاع زندگیاش از همه بهتر بود، تازه دو گربه هم داشت که عین بچههایش بودند.
ماجراهای سرهنگ، که هم قهرمان زمانۀ خود است و هم هدف تصفیهحسابها، موضوع جدیدترین و جنجال برانگیزترین رمان مای جیا، نویسندۀ معاصر و مشهور چینی، است. او در اقدامی خلاف عادت داستانهای جاسوسی و پلیسی را که موجب شهرت جهانیاش شده بود رها کرده و حالا در فضایی جدید راوی حوادث زمانهای خاص از چین دهههای پنجاه و شصت قرن سابق شده است. مو یان، برندۀ چینی جایزۀ نوبل، این داستان را «مسحورکننده» خوانده و بسیاری از منتقدان ادبی آن را آغازگر دورانی جدید در داستاننویسی مای جیا دانستهاند.