بانو اینشتین داستان زنی است در اسارت دنیای سلطه گر مردانه؛ زنی که هوش و استعداد و نبوغش در سایه پررنگ همسرش، آلبرت اینشتین، نادیده مانده است. زنی که در بیست سالگی بر خلاف اغلب زنانِ همدوره اش، در رشته فیزیک ادامة تحصیل می دهد و پس از آن با دانشجویی به نام آلبرت آشنا می شود و حاصل زندگی آنان شهرت آلبرت است و در حاشیه قرار گرفتن همسرش. چقدر از ایده های اینشتین حاصل اندیشه ها و افکار همسرش بوده است؟ چرا باید یکی در سایه دیگری فراموش می شد؟ آیا دو نابغه در یک خانه نمی گنجند؟