معلمان و سیاست گذاران همواره با زبان ویژه خود از نابرابری در آموزش و پرورش سخن گفته اند. اما غالباً اظهارات آنها در قالب عبارات کلی بیان شده است و برپایه روش شناسی خاصی نبوده است. زمانی که از نابرابری در آموزش سخن میگوییم از سنگین تر شدن ترازوی امکانات مادی و فرهنگی به نفع گروهی خاص صحبت می شود. این نابرابری، نمودهای آشکار و پنهانی در زبان عاملان خرد و کلان آموزش و پرورش می یابد. در کتاب حاضر نویسندگان تلاش کرده اند با رویکرد تحلیل گفتمان، سویه های ظریف سلطه قدرت در قالب زبان مرتبط به آموزش و پرورش را در حوزه های تربیت جنسی تربیت معلم، تربیت کودکان با نیازهای ویژه و تربیت برای صلح واکاوی کنند تا از این طریق تصویری از وضع موجود آموزش و پرورش در حوزه های یاده شده ترسیم شود. خواندن مقاله های کتاب درکی متفاوت از مناسبات قدرت و زبان در نسبت با آموزش و پرورش در اختیار معلمان، محققان و سیاست گذاران این حوزه می نهد.